حق با گرجیف است که می گوید بدترین اتفاقی که می تواند برای بشر بیافتد بیداری کندالینی است.ولی به یاد داشته باشید که او با مریدان خود و با مفهومی خاص صحبت می کند .او در حال خرد کردن دانش مریدانش در مورد قدرت کندالینی بود-زیرا اولین قدم برای یک استاد نابودی دانش شماست,زیرا دانش شما از بیخ و بن غلط است آن قرض گرفته شده است.قبل از اینکه بخواهید با حقیقت آشنا بشوید,غیر حقیقی باید کنار برود.بعضی اوقات استاد باید بسیار بی رحم باشد و بعضی اوقات استاد باید چیزهایی بگوید که واقعا آنگونه نیستند.
کندالینی تصور غلطی نیست ولی برای نود و نه درصد مردم گرجیف درست می گوید.ولی حالا افرادی مانند گوپی کریشنا وجود دارند که کتاب هایی درباره کندالینی و قدرت مار و نبوغ عظیمی که بوسیله آن بدست می آید می نویسند.
این اتفاق برای گوپی کریشنا هم اتفاق نیافتاد!
او چه جور نابغه ای است؟تنها دلیلی که نابغه بودن خود را از آن گرفته است شعرهایی بی ارزش مانند شعرهایی که بچه های مدرسه می نویسند. او در تمام مدت زندگی خود کارمند بود.شعرهای او بوی تمام زندگی کارمندی او را می دهد- بوی تعفن! آن ها هیچ زیبایی ندارند, هیچ بزرگی ندارند, آن ها هیچ چیزی از شکوه ندارند.و حالا او در جهان این را مطرح می کند که وقتی کندالینی بیدار می شود قدرت نهفته نبوغ شما آشکار می شود.
چند نفر از یوگی ها جایزه نوبل را برده اند؟چند نفر از یوگی ها در دانش علمی جهان,هنر,شعر,نقاشی مجسمه سازی شرکت کرده اند؟چند نفر از مردمی که به می گویند کندالینی آنها بیدار شده است جهت ثروت جهان همکاری کرده اند؟آن چیزی که گوپی کریشنا درباره اش صحبت می کند کندالینی نیست ضریت خوردن از کندالینی kundabuffer است.گرجیف می توانست با یک دم او را ساکت کند.
ولی او مردم را جذب می کند.مردم خیلی به, به حس نیامندنی های رمزآلود جدب می شوند,به حماقت پنهان. به حرف های قلمبه سولمبه مبهم.با مردم درباره چاکراها, مراکز انرژی و حرکت کنداینی در آنها صحبت کنید, آنها به دقت گوش می دهند.فقط آن را امتحان کنید! لازم نیست چیزی درباره آن بدانید از خودتان اختراع کنید.
زیرا عرفای جینی هیچ چیز در مورد کندالینی نگفته اند, عرفای بودایی هیچ چیز در مورد کندالینی نگفته اند, عرفای مسیحی هیچ چیز در مورد آن نگفته اند, صوفیان مطلقا از انرژی ای به نام کندالینی بی خبر بوده اند.
فقط هندوها در مورد آن صحبت کرده اند. چیزی در آن وجود دارد ولی دقیقا نه آن چیزی که به مردم گفته شده است.تمام دانش متغیر در مورد کندالی همه مزخرف است و گورجیوف حق داشت آن را محکوم کند.او تمام جنبش عرفانی را محکوم می کرد.آنها هیچ چیز نمی دانستند ولی یک جنبش بزرگ را ایجاد کردند. آنها کم و بیش افراد سیاسی, دانش پژوه وlogic-choppers بودند ولی به هیچ وجه روح را نشناخته اند.
اگر خدا بخواد ....